نويسنده: برتولد اشپولر
مترجم: مريم اميراحمدي



 

در ايران اسلامي پرورش حيوانات با کشاورزي بستگي نزديکي داشت. مهمترين حيوان کوچک خانگي ايران گوسفند بود(و هست)، که در سراسر کشور ضرورتاً به عنوان تأمين کننده گوشت، شير و نيز پشم نگاهداري مي شد.(1) پرورش گاو برعکس آن بسيار عقب مانده بود و فقط در گوزکان(ان) گزارش شده است.(2)
پرورش اسب، کمتر با کشاورزي بستگي داشت، و مراکز در خراسان(با غزنه)، (3)گوزکان(4) و ختل، (5) بعدها در طخارستان، (6) و نزد کوچ نشينان نزديک اسپهان و در جزيره کيش قرار داشت.(7) علاوه بر آن رمه هاي اسب در آسياي ميانه از شهرت فوق العاده اي برخوردار بود زيرا که به طور کلي در زندگي اقوام آن منطقه ها، استفاده از اسب(به عنوان اسب سواري در برابر اسب گاري و باري) نقش اساسي داشت.(8)
براي سرزمينهاي صاحب فرهنگ آسياي مقدم، شتر اهميت بسزايي به عنوان حيوان سواري و باري داشت. در پرورش اين حيوان حتي ايران- به ويژه بلخ(باکتراي قديم)- تجربيات فراوان و قديمي داشت.(9) براي اصلاح نژاد اين حيوان کراراً شتر نر از سند وارد مي شد.(10) ساير نواحي ايران نيز به عنوان منطقه پرورش اين حيوان بزرگ خانگي معروف بود، مانند نواحي قومس(11) و سرخس در خراسان(12) و نواحي سکونت قبايل کوچ نشين«کرد» در گوزکان، کوهستان و فارس، (13) و نيز مانند اعراب بدوي در گوزکان.(14)
به واسطه وجود گله هاي بزرگ، صاحبان آنان و کليه قبايل، که همّ خود را وقف پرورش حيوانات مي کردند، به چگونگي توزيع جغرافيايي مراتب وابسته بودند. اين امر در روايات نيز به وضوح تأکيد شده است. (15) مرغوب ترين مراتع- حتي براي حيوانات گوشتي-(16) براي ما شناخته شده است.-(17) گلّه دزدي در ميان کوچ نشينان همواره متداول بود و حتي در ميان حکام حدود سال 512هـ/1118 م در فارس نيز گزارش شده است. (18) مراتع فارس در آن زمان در واقع به محدوده حکام سلجوقي- و بعدها به ايلخانان مغول- تعلق داشت.
اينک خوک، تأمين کننده اصلي گوشت مردم اروپا و چين، نزد ايرانيان مسلمان نقشي ايفاء نمي کرد، نيازي به تأکيد ندارد. در زمان ساسانيان، با آن آشنايي داشته اند.(19)
اينکه يکي از سامانيان در حدود 297 هـ/910م، شيرهايی به عنوان نگهبان دروازه هايش داشته است، (20) موضوع مضحکي است. سلطان حيوانات در آن زمان در ايران (در کوهستان زاگروس در سال 400-399هـ/10-1009م، (21) حوالي ترمذ در سال 423هـ/1032م)(22) فقط به عنوان حيوان درنده و شکاري شهرت داشت.- نگهداري از جايگاه فيلان(23) نشان مي دهد که کوششهايي- که در ايران آغازش هرگز روشن نيست- وجود داشت تا علاوه بر شتر سواري، (24) از فيلان نيز در لشکرکشيها استفاده شود.(25) با ين وجود، اين حيوان در ايران، هرگز اهميت نظامي مشابهي را که در هند نزديک و هند دور دارا بود، نيافت.
در ايران از قديم الايام حشرات موذي بومي مانند عقرب، (26) کک، شپش، ساس، همچنين مارهاي سمي، (27) چنان زياد بود که تاريخ نويسان بدان توجه خاصي مبذول داشتند، در حالي که جغرافيدانان هم اينجا و آنجا راجع به آن گزارش داده اند.(28)

پي نوشت ها :
 

1. در نواحي قومس: مقدسي: احسن التقاسيم، ص 356؛ در الجبال،(مدينه)(به ويژه گوسفند دنبه دار): اصطخري؛ مسالک الممالک، ص 203؛ ابن حوقل: المسالک و الممالک، چ2، ص 373؛ «کردان» در کوهستان: اصطخري: مسالک الممالک، ص 274، و فارس: ابن حوقل: المسالک و الممالک، چ2، ص 271: کردان اسماعيلي، شاخه اي از شبانکاره؛ در حدود سال 442هـ/1050 م: ابن بلخي: فارس نامه، ص 164؛ در طخارستان نزد اعراب در گوزکان: حدودالعالم، ص 107 و بعد. اصطخري: همان کتاب، ص 271؛ ابن حوقل: همان کتاب، چ2، ص 443.-Schwarz VII 886f - در خراسان پرورش گوسفند به ويژه در بادغيس تمرکز داشت.(اصطخري، همان کتاب، ص 269). در حالي که اغلب از سرزمين اُغزها، غور و خلج ترکان نيز وارد مي شد؛ اصطخري، همان کتاب، ص 281.- ابن حوقل، همان کتاب، ص 452؛ خزرها نيز در کار پرورش گوسفند مشهور بودند: مقدسي؛ احسن التقاسيم، ص 355.
2. حدود العالم، ص 107.
3. حدودالعالم، ص 102 و بعد Hirth, Länder 44f.=Hirth/Rockhill 138f.
4. حدودالعالم، ص 106.
5. اصطخري مسالک الممالک، ص 279، - و نيز رجوع کنيد به:
A.M.Belenickij: ChuttaÍ skaja lošađ v legende i istoričekom predanii
(اسب ختل در روايات و گزارشهاي تاريخي) در:
(با گزارشهايي از قرون قبل از اسلام). Sovetskaja étnografija,Iv,1948,S.162-167.
6.حدود العالم، ص 108.
7. ابن حوقل: المسالک و الممالک خ، چ2، ص 271؛ و نيز:
Hirth, Länder 44f,Schwarz VII874-885f.
8. خلاصه شده توسط:
Josef Wiesner: Fahren und Reiten in Alteuropa und im Alten Orient,(leipzig 1939),(Der Alte Orient 38, Heft 2-4).
9. اصطخري: مسالک الممالک، ص 208: Hirth,Länder 44f.-Hirth/ Rockhill 138f
10. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 482.
11. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 356.-.Schwarz VII886.
12. اصطخري: مسالک الممالک، ص 281؛ ابن حوقل: المسالک و الممالک، ج2، ص 452؛ حدودالعالم، ص 104.
13. اصطخري، مسالک الممالک، ص 271، 274؛ ابن حوقل: المسالک و الممالک، ج2، ص 271، 443، 446.
14. حدودالعالم، ص 108.
15. حسيني: اخبار دولة السلجوقيه، ص 104(سال 555هـ/116 م خوارزمشاه يک نفر سلجوقي را به علت چريدن اسبش در مرتع سلطان به گرگان تبعيد کرد).
16. جزيره اي در درياي خزر براي اغنام واحشام قفقاز و مناطق مجاور آن: اصطخري، مسالک الممالک، ص 218.
17. نواحي حلوان(براي اسبان سواري خليفه): يعقوبي: کتاب البلدان، ص 270؛ در دامنه ي چالوس در مرز طبرستان و جبال(سال 250هـ/864 م)؛ طبري: تاريخ 3، 1524؛ گيلان: اصطخري، مسالک الممالک، 205.- حق مراتع (به ويژه براي بين النهرين) توسط ابويوسف: کتاب الخراج ص 60-58 بررسي شده است.
18. پنداري، زبدة النصرة، خ، ص 122.
19. ابن اثير: الکامل، ج2، ص 159: سرداري ايراني در سال 13هـ/634 م سپاه خود را به گله هاي خوک مي نامد، تا بدينوسيله خشونت آنها را نشان دهد.
20. مستوفي: تاريخ گزيده، ج1، ص 381.- و نيز بحث «تشريفات...» در کتاب حاضر.
21. ابن اثير: الکامل، ج9، ص 73. چون در اينجا «سبع»= «حيوان وحشي» در متن مترادف «اسد»= شير به کار رفته است. در همان وهله ي اول روشن مي شود که مقصود شير بوده است (که با اين مشخصه «سبع» نيز در معناي اختصاصيش استعمال شده است).
22. بيهقي: تاريخ، ص 239.
23. عضدالدوله در شيراز (در حدود سال 359 هـ/970م): زرکوب، شيرازنامه، ص 34.
24. طبري: تاريخ2، ص 169(در حدود سال 55هـ/675 م در نبرد عليه بخارا).
25. براي ساسانيان: Shristensen 208 بر اساس نوشته ي آمينوس مارسلينوس.
26. به علت عقربهاي فراوان در ايران، کاشان و شهرزور(محل اصلي: حاشيه شرقي کوير) به خصوص شهرت بدي داشت: يعقوبي: تاريخ ج5، ص 312، ج7، ص 13.
27. بر اساس مسکويه: تجارب الامم، ج1، ص 299، در سال 322هـ/934م حتي در قصر حکمران در شيراز ديده شده و نيز(طبق نوشته يعقوبي، همان کتاب؛ ج1، ص 382) در اهواز در لباس مردم نيز جاي مي گرفت.
28. (حشرات و حيوانات درنده در جبال)Schwarz VII832.

منبع مقاله :
اشپولر، برتولد؛ (1386)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي(جلد دوم)، ترجمه ي مريم ميراحمدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ پنجم